یا حسین خوب میدونی من از روز ازل دیوونت بودم
خبر از هست هستی نبود من جارو کش میخونت بودم
ای خدا مرغ جان ما را به جانب کربلا ببر
به زیارتگه عباس بن علی مرتضی ببر

 شطرنج و لعنت بر یزید

چون سر مطهر امام حسین (ع)را به مجلس یزید بردند یزید هر بار که سه پیاله شراب  زهر مار میکرد ته جرعه ی شومش را پهلوی تشتی که سر مقدس ان سرور در ان گذاشته بودند می ریخت پس هر که از شیعیان ما است باید از بازی شطرنج و شراب خوردن اجتناب کند و در وقت نظر کردن به شطرنج یا شراب صلوات بفرستد بر امام حسین (ع)و لعنت کند یزید و آلش را خداوند گناهان او را بیامرزد هر چند به عدد ستارگان باشد.

کتاب منتهی الامال جلد اول

دوست تو انکس است که از کارهای زشت بازت دارد و دشمن تو انکس است که به ان کارها وادارت کند.

اقام حسین علیه اسلام

به درستی که اسمان گریست بر حسین چهل صباح به سرخی و کسوف .کوه ها پاره شدند و از هم پاشیدند و دریاها به جوش و خروش امدند ملائکه چهل رو ز بر آن حضرت گریستند.

امام صادق علیه اسلام

 اگه تو ردم کنی بازم به دنبال توام

می دونم بدم ولی اقا بدون مال توام

دل من هر جایی نیست فقط به عشقت میزنه

خاک بین الحرمینت واسه ی من وطنه

دوری از کرب وبلا اقا برای من بسه

نام عباس علی برای من مقدسه

پیش خوبیات ابالفضلی گاهی کم میارم

ولی جون هر چی مرده خیلی من دوست دارم

میشه یه خواهش کنم زمین نزن حرف منو

اقا توی مجلس عزات بگیری جونمو

اخر یه روز حاجتمو ازت میگیرم

میام تو بین الحرمین برات میمیرم

مجنونمو خوب می دونی لیلی پرستم

بین تمومه دلبرا پای تو هستم

 قلوبنا محزونا"

ای شهنشاه ولا میخوامت قد خدا

 تو فقط منو یه بار ببرم به کربلات

 الهی بشم فداش اینجوری بگو باهاش

حالا که دوست دارم تو هوامو داشته باش

 سلام من بدجوری تو حال و هوای محرم رفتم راستش دیگه دلم تو حرم اقام جا گرفته دیگه صحنه ی پشت سایت رو دلم برا محرم قبول نمی کرد فقط میگم اقا فقط تو رو دارم منو ببین میدونی محرم دیوونگیم به اوج میرسه میدونی این محرم دیگه طاقت دوری کربلاتو ندارم اقا تو خودت حالمو ببین دلمو ببین دیگه از این شکسته تر میخوای بشه شده به خدا بسمه..... بیا خودت ببرم کربلا بیا اقاجونم دیگه غریب تر از این می خوای فقط امیدم خودتی اقاجون یه ذره جون دارم تا اینم تموم نشده دستمو بگیر به ضریحت برسون بعد دیگه هیچی نمی خوام به علی اکبرت قسم هیچی نمی خوام بذار بفهمم تو هوامو داری 

  ای ساربان اهسته ران ارام جان گم کرده ام

اخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام

در میکده بودم ولی بیرون شدم از قافلی

ای وای از این بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام

پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره

اما خدا عالم ببین من یا ر را گم کرده ام

من عبد کوی عشقمو من شاه را گم کرده ام

اقا تو را گم کرده ام اقا تو را گم کرده ام...